- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
خطبه امام سجاد علیهالسلام در شهر شام
خطبۀ تاریخی امام سجاد علیهالسلام در مسجد اموی شام پس از ورود اهل بیت به شهر شام و بردن آنها به مجلس یزید ملعون که سبب رسوایـی یزید شد، اهل بيت را به خانه يا بهتر بگويم به ويرانه بردند و يزيد ملعون، امام سجّاد علیهالسلام را همراه خودش به مسجد برد و مردم گرد آورده و خطيب به ظاهر توانایي هم دعوت كرده بود. يزيد به خطیب دستور داد به بالاي منبر برود و هر چه ميتواند در مذمّت علي و اولادش و مدح و بزرگي یزید سخنراني كند و او هم چنین كرد. ناگهان امام سجّاد علیهالسلام از جا بلند شدند و رو كردند به آن خطيب و فرمودند: وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخَـاطِبُ اشْتَـرَيْتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ، بِسَخَطِ الْخَـالِقِ فَتَبَّوأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّار! واي بر تـو اي خطيب! خشم خداي توانا را به خشنودي بنـدگان نيازمند و ناتوان خريدي! اينك جايـگاه خودت را در آتشِ شعله ور دوزخ؛ آماده بنگر و خود را براي آنجا آماده کن![1] سپس رو کردند به یزید و فرمودند: يَا يَزِيدُ ! ائْذَنْ لِي حَتَّى أَصْعَدَ هَذِهِ الْأَعْوَادَ ، فَأَتَكَلَّمَ بِكَلِمَاتٍ لِلَّهِ فِيهِنَّ رِضاً، وَ لِهَؤُلَاءِ الْجُلَسَاءِ فِيهِنَّ أَجْرٌ وَ ثَوَاب؛ اي يزيد! به من اجازه بده تا بر فراز اين چوبها رفته و سخنان درست و شايستهاي بگويم كه هم خشنودي خدا در آن باشد و هم اين مردم دربند بهرهور شوند و به آگـاهي و پاداشي پر شكوه برسند. يزيد نپذيرفت؛[2] امّا كساني كه در آن مجلس و کنار يزيد بودند، تقاضا كردند كه اجازه دهد امام علیهالسلام به بالاي منبر بروند. يزيد پاسخ داد که اگر او به بالاي منبر برود، جُز با رسوا ساختن من و نسل و تبارم پایين نخواهد آمد؛ امّا مردم باز هم قانع نشدند و اصرار كردند و يزيد جواب داد: شمـا او را نميشناسيد؛ من او را ميشناسم؛ اينها از شيرخوارگي با دانش و خِـرد و بينش سر و كار داشتهاند: إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ قَدْ زُقُّوا الْعِلْمَ زَقّا؛ او از خاندان محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است كه دانش و كمـال را با همه وجود چشيده و از خـرد و انديشه و بينش ژرفي بهره مند هستند! [ با اين سخنان يزيد كه نا خواسته به ترويج و تعريف و تمجيد از امام علیهالسلام پرداخت، حس كنجكاوي مردم بيشتر تحريك شد] و بيشتر از قبل پافشاری كردند و سرانجام يزيد مغرورِ خودخواه وادار شد به خواسته امام سجّاد علیهالسلام تن بدهد[3] و ایشان بالاي منبر رفتند و بعد از حمد و ستايش خداوند، خطاب به مردم فرمودند: أَيُّهَا النَّاسُ! أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ: أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً ، وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ ، وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَالمَهدِیُّ الَّذِی یَقتُلُ الدَّجال؛ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي . أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى! أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا ! أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا ! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى ! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى! أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى! أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ ! أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى ! أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى ! أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى ! أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ ! أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى ! أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى! أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى ! أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ ! حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ! أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ ، رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ! أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ، الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ! أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ، وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ، وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ! وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ! سَمِحٌ، سَخِـيٌّ، بَهـِيٌّ، بُهْلُولٌ، زَكِـيٌّ، أَبْطَحِيٌّ، رَضِـيٌّ، مِقْـدَامٌ، هُمَامٌ، صَابِرٌ، صَوَّامٌ ،مُهَذَّبٌ ،قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ ! أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً ! أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمَ! لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ ، مَكِّيٌّ ،مَدَنِيٌّ ،خَيْفِيٌّ ،عَقَبِيٌّ ،بَدْرِيٌّ ، أُحُدِيٌّ ، شَجَرِيٌّ ، مُهَاجِرِيٌّ ، مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ! ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ! أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ! أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ ! أَنَا ابْنُ خَديجة الكُبرى! أَنَا ابْنُ المَقتول ظُلما ! أَنَا ابْنُ المَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا ! أَنَا ابْنُ العَطشان حَتّى قَضى! أَنَا ابْنُ طَريح كَربَلا! أَنَا ابْنُ مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاء![4]؛» اى مردم! ( خدا) به ما شش نعمت گران و پر ارزش ارزانى داشته و به هفت ويژگى بر ديگران برترى و امتياز بخشيده است، آنچه خدا به ما عطا فرموده: دانش و علم، حلم و بردبارى، سخاوت و بخشندگى، فصاحت و سخنورى، شجاعت وجوانمردى و محبّت و مودّت ما، در دلهای مردم با ايمان است و ما خاندان، برترى داده شدهایم به اینکه پيامبر بزرگ خدا، محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم از خاندان ماست؛ نخستين ايمان آورنده علی علیهالسلام؛ جعفر طيّار، آن شهيد دلاور راه عدالت و آزادى و حمزه، آن قهرمان ميدانها و آن سرور شهيدان به خون خفته اُحُد و دو فرزند ارجمند پيامبر، حسن و حسين و نیز آن آخرين اميد، آن بزرگ اصلاحگر زمين و زمان[5] نيز از خاندان ماست. هر كس مرا شناخت كه شناخت و بايد به وظیفهاش عمل کند و هر كس نشناخت، اينك به دقّت بشنود تا خودم را، از نظر نسل و تبار و خاندان بر او معرّفی کنم. اى مردم! من فرزند مكّه و منايم! من فرزند زمزم و صفايم! من فرزند بزرگمردى هستم كه حجرالاسود را با عبایش جابه جا كرد و سر جايش گذاشت. من فرزند بهترين انسانى هستم كه لباس احرام بر تن كرده و بر گرد خانه خدا به طواف پرداخت! من فرزند بهترين حجّگزاران و برترين لبيكگويان به دعوت خدايم! من فرزند آن پیغمبری هستم كه شبانگاه، از مكّه، به سوى مسجد الاقصى پرواز داده شد! و در شب معراج به سدرة المنتهى رسيد! در عرش خدا با فرشتگـان نماز خواند و آنان با شادمـانى به او اقتدا كردند! خـداى فرزانه، آنچه را مى خواست به او وحى فرمود! من فرزند محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم، آن پيامبر برگزيده بارگاه خدا هستم. من فرزند على مرتضايم! من فرزند آن کسی هستم كه بينى گردنكشان شرك و بيداد را پس از روشنگرى به خاك ماليد تا در برابر حقّ، تسلیم شده و زبان به يكتايى خدا گشودند. من فرزند آنكسى هستم كه در ميدانها، پيشاپيش پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با دشمن تجاوزكار، با دو شمشیر؛ قهرمانانه مى رزميد و دو بار در راه خدا هجرت کرد و دو بار در اوج تنهايى پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با او بيعت و در غزوات بدر و حنين، با كفر و بيداد پيكار کرد و لحظه اى از پا ننشست! من فرزند شـايسته كردارترين ايمان آورندگان و وارث راستين پیغمبران و نابودكننده حقّ ستيزان و پيشواى حقيقى مؤمنـان و نور هدایت مجاهدان و زينت عبادت کنندگان و تاج گريه كنندگان از ترس خدا و شكيباترين شكيبايان و برترين نمازگزاران، ازآل یاسین و پيام آور پروردگار جهانيان هستم! منم فرزند آنكه خدا او را باجبرئيل تأیید و ميكائيل او را يارى كرد! منم فرزند شیرمردی كه از حريم حُرمت و حقوق مردم، دليرانه دفـاع كرد و با بيرون رفتگان از دين خدا، با بيعت شكنان و قانون ستيزان و برترىجويان به پيكار برخاست! و فرزند بهترين فرد قريش و نخستين ايمـان آورنده به خـدا و پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اوّلین قهرمـان پيشتاز در اسلام و ايمان و نابودكننده شركگرايانم! و فرزند آن بزرگ مردیم كه مانند تيرى از تيرهاى خدا، بر منافقان و زبان حكمتِ عبادت كنندگانِ راستين بود؛ يارى رسانِ دلير دينِ خدا و ولیِّ و نگهبان امر خدا و بوستان حكمت خدا بود وگنجينه پايان ناپذير دانشهاى خداست! من فرزند پيشواى گران قدرى هستم كه به جوانمردی، سخاوت، خیر و صلاح، پاکیزگی و وارستگی آراسته بود؛ هم او که ابطحی و مکّی، فداکار و بزرگوار، بسیار شکیبا، پیوسته روزه دار، پاکباختهای در حال اقامه نماز شب، قطع کننده ریشههای کفر و زشتی و در هم کوبنده احزاب باطل در میدان جنگ بود! منم فرزند کسی که قوى دل ترین، شجاعترین، پُر صولت ترین و پُرصلابت ترین افراد در برابر حقّ ستيزان و از همه تزلزل ناپذيرتر و پايدارتر بود! شير غرّنده اى كه در میدان نبرد، تجاوزكاران را همچون آسياب در هم مى نورديد و بسان طوفانى كه خار و خاشاك را پراكنده کند، آنان را از هم پراكنده مىساخت! شير حجاز بود و شهسوار عراق و سردار نامدار مكّه، مدينه، خيف، منى، عقبه، بدر، و اُحد! پيشتاز بيعت رضوان و هجرت در راه خدا و سالار عرب بود و شير ژيان ميدان نبرد، وارث مشعر و عرفات بود و پدر گرانمايه دو نـوادۀ پيامبر، حسن علیهالسلام و حسين علیهالسلام است! او نياى گران قدر من امير مؤمنان، على علیهالسلام، فرزند رشيد ابو طالب است! من فرزند دخترِ فرزانة پيامبر مسلمانان، فاطمه زهرايم! من فرزند خديجه، آن بانوى بزرگ و توحيدگرايم! من فرزند آن كسى هستم كه از روى ستم و بيداد كشته شد! من فرزند آن كسى هستم كه سرش از قفا بريده شد! من فرزند آن آزاد مرد تشنه كامى هستم كه در ساحل فرات با لب تشنه به شهـادت رسيد! من فرزند آن كسى هستـم كه بدن نازنينش بر روى ريگهاى تفتيده نينوا رها شده! من فرزند آن كسى هستم كه عمّامه و عبايش را ربودند! خطبه امام سجّاد علیهالسلام که به اینجا رسید مردم شروع کردند به گریه و زاری و برخی، لعن و نفرین یزید. رسـوایی بزرگ دیگری برای یزید رقم خورد! یزید ملعون که خودش را رسوا شده و شکست خورده میدید به مؤذّن دستور داد اذان بگو و از این راه خواست سخنان امام سجّاد علیهالسلام را قطع کرده و از رسوایی بیشتر جلو گیری کند. مؤذّن گفت: الله اکبر الله اکبر امام سجّاد علیهالسلام فرمودند: لَا شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ؛ هیچ چیزی بزرگتر از خدا نیست. مؤذّن گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و زین العابدین علیهالسلام فرمودند: شَهِدَ بِهَا ، شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي؛ مو، پوست، گوشت، خون و تک تک سلولهای وجودی من به یکتایی خدا و بیهمتایی او شهادت میدهد. تا مؤذّن به جمله اَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ رسید، امام چهارم علیهالسلام از منبر پایین آمدند و فرمودند: اى اذان گو! تو را به حرمت و معنويت محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم قسم ساكت باش تا من سخنى بگويم! آن گاه رو کردند به یزید و فرمودند: يَا يَزِيدُ! مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ ؛ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ ، وَ إِنْ زَعَمْتَ ، أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ. اى يزيد! اين محمّد جدّ توست يا نياى گران قدر من! اگر بگويى جدّ تـوست كه دروغ مى گويى و كفر مى ورزى؛ و چنـانچه بر اين باورى كه او جدّ من است، چرا فرزندان او را به جرم حقگويى و عمل به دين خدا به خاك و خون كشيدى و بانوان و دختران حرم او را به اسارت آوردى؟! راستى چرا؟! يزيد رو كرد به اذانگو و فرياد زد: بگو قد قامتالصلوة. همهمهای در مردم به راه افتاد و عدّهاي نماز خواندند و گروهی نماز نخوانده، مسجد را ترك كردند[6]و بدینسان بار ديگر كوس رسوايي يزيد به صدا درآمد؛ آن هم در شهر شام كه بيست سال بود كسي جرأت نداشت از علی علیهالسلام نام ببرد،
[1]. الفتوح ۵/۱۳۲؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۷۶؛ اللهوف ۱۶۴؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۹۱؛ بحارالأنوار۴۵/۱۳۷؛ جلاءالعیون ۶۱۳ ؛ منتهی الآمال ۵۱۳؛ نفس المهموم ۴۲۰؛ مقتل امام حسین ۲۵۰؛ قمقام ۵۷۲ ؛ مهیج الأحزان ۷۰۷؛ مقتل جامع ۲/۱۳۸ . توضیحات: در نفس المهموم (۴۲۱) و کامل بهایی(۶۴۳) این خطبه با کمی تغییر در جمله بندیها در روز جمعه عنوان شده است. [2].در الاحتجاج (۲/۱۲۶) و مقاتل الطالبیین (۱۲۰) نوشته شده خود یزید از امام سجاد خواست تا به منبر برود و پدرش را مقصّر و یزید را بیگناه اعلام کند. [3]. الفتوح ۵/۱۳۲؛ مقتل خوارزمی۲/۷۶؛ کامل بهائی ۶۴۲؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۹۱؛ جلاءالعیون ۶۱۳ ؛ بحارالأنوار۴۵/۱۳۸؛ منتهی الآمال۵۱۳ ؛ نفس المهموم ۴۲۰؛ مقتل امام حسین ۲۵۰؛ ناسخ التّواریخ ۵۶۲ ؛ مهیج الأحزان ۷۰۷؛ مقتل جامع ۲/۱۳۸؛ قمقام ۵۷۲. توضیحات: این گزارش در کامل بهائی کمی مختصرتر آمده است. [4] . این قسمت در بعضی از مقاتل همچون الفتوح، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، بحارالأنوار، مقتل جامع و مقتل امام حسین نیامده است. [5] . در مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مقتل جامع، بحارالأنوار و مقتل امام حسین بحث امام زمان (عج) نیامده و در مقابل، اشاره به وجود نازنین فاطمه زهرا (س) شده است. [6]. الفتوح ۵/۱۳۳؛ الاحتجاج ۲/۱۶۲؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۷۷؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ۴/۱۶۸؛ مُثیرُالأحْزان ۳۴۱؛ کامل بهائی ۶۴۳؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۹۳؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۳۸؛ جلاءالعیون۶۱۴ ؛ منتهی الآمال ۵۱۴؛ نفس المهموم ۴۲۰؛ مقتل مقرّم ۳۶۸؛ مهیج الأحزان ۷۰۸؛ ناسخ التّواریخ ۵۶۴ ؛ قمقام ۵۷۳ ؛ مقتل جامع ۲/۱۴۲. توضیحات: این خطبه در الفتوح، منتهی الآمال و قمقام به طور مختصر ذکر شده، در مقتل مقرّم و مهیج الأحزان فقط نیمه اوّل خطبه درج شده و در الاحتجاج نیز کاملاً به اختصار و در سه سطر آمده است. همچنین در سخنان هنگام اذان نیز در الاحتجاج فقط فراز آخرش ذکر شده است. در متن عربی مُثیرُالاَحزان نیز فقط ابتدای خطبه ذکر شده؛ امّا در ترجمه، کلّ متن آورده شده است. ضمناً در بعضی از کتب همچون الفتوح، مَناقِبِ آلِ ابیطالب، کامل بهائی و نفس المهموم این خطبه با کمی اختلاف در جملات ذکر گردیده است. |